معملی وسط کلاس درس، مدرسه را ترک میکند و تصمیم میگیرد به لیسبن برود. تا رد پای یک نویسندۀ اسرارآمیز را پیدا کند. به تدریج عمیقتر غرق یادداشتها و واکنشهای نویسنده میشود که در بارۀ تجربیات اساسی و عمیق زندگی هستند. به علاوه با افراد بیشتری ملاقات میکند که به شدت تحتتأثیر آن فرد خارقالعاده قرار داشتهاند. هیچ فرقی هم ندارد که به چشم یک پزشک، شاعر یا مبارز جنبش مقاومت علیه دیکتاتور به او مینگریستهاند.
پتر بیری، با نام مستعار پاسکال مرسیه، در 23 ژوئن 1944 در برن متولد شده و دوران کودکی و دبستان را در همین شهر سپری کرده است. وی از سال 1964 در رشتههای فلسفه، زبانشناسی کلاسیک، هندشناسی، فلسفهٔ کلاسیک و ادبیات انگلیسی در لندن و هایدلبرگ انجام تحصیل کرد و در 1971 دکتری خود را گرفت. سپس از 1973 تا 1975 در برکلی و هاروارد مشغول تحقیق و پژوهش بود. مرسیه در 1981 به درجۀ پروفسوری نائل آمد. بین سالهای 1981 تا 1993 پروفسور دانشگاههای هامبورگ، هایدلبرگ، برلین، بیلفلد و ماربورگ بود و از 1993 پروفسور در رشتهٔ فلسفهٔ دانشگاه آزاد برلین است. کرسی تدریس او فلسفۀ زبان، فلسفۀ تحلیلی است.
او نام مستعار پاسکال مرسیه را در 1995 و هنگام نوشتن رمان سکوت پرلمان، برای خود برگزید و در 1998 و با انتشار رمان دوم خود، متخصص کوک پیانو، نام اصلی خود را فاش کرد. هر دو رمان مورد توجه خوانندگان قرار گرفتند و هر دو با موضوع کار فلسفی بیری در هم بافته شدهاند. مرسیه زمانی شروع به نوشتن ادبی میکند که نوشتن فلسفی بیری تمام شده باشد و برعکس. در سال 2001 رمان حرفهٔ آزادی به همین ترتیب منتشر شد و البته باز با نام پتر بیری. وی به طریق سیستماتیک افکار را هدایت میکند و در عین حال با لحنی ادبی، نوعی مفهوم آزادی اراده را تعریف میکند. حرفۀ آزادی در عرض مدت کوتاهی مبدل به یک کتاب فلسفی بسیار پرفروش و البته به زبانهای دیگر هم ترجمه شد.
قطار شبانۀ لیسبن را در سال 2004 باز با نام مستعار پاسکال مرسیه نوشت که یکی بزرگترین موفقیتهای او بوده است. مرسیه با انتشار این کتاب، وارد جرگۀ نویسندگان فلسفی شد که کتابهای آنها از اقبال خاصی برخوردار است. 1.5 میلیون نسخه از این کتاب به فروش رفت و به 15 زبان ترجمه شد. رمان دیگر مرسیه، لئا نام دارد که در سال 2007 منتشر شده است.
مرسیه در سال 2006 جایزۀ ماری لوئیزه کاشنیتس و در 2007 جایزۀ گرینسانه کاوور را برای رمان قطار شبانۀ لیسبن از آن خود کرد. همچنین در همان سال نامزد بهترین کتاب اروپایی سال شد و مدال لیشتنبرگ دانشگاه گوتینگن را هم از آن نویسندۀ خود نمود. در سال 2010 دانشگاه لوتسرن، درجۀ دکتری افتخاری را به بیری عطا کرد.
به طور کلی برخورد منتقدین با قطار شبانۀ لیسبن، بسیار مثبت بود. اوتو آ بومر، در نقدی که در روزنامۀ دی سایت نوشت، این رمان را یک سفر خارقالعاده به درون خواند: «پاسکال مرسیه یک کتاب اثر گذارنده نوشته است. یک داستان جنایی در بارۀ خودآگاه با پرتگاه و بدون هیچ ضمانتی. آخر در لاتاری و در زندگی، هیچ ضمانتی وجود ندارد. مگر اینکه با جسارت، خود را در مقابلش قرار دهیم و در مقابل تکبر دانستن بیهوده و بهتر. فلسفه، دستکم فلسفۀ بزرگ که به مسائل روزمره نمیپردازد، از دولت سر پتر بیری که خود را مرسیه میداند، بیش از آن چیزی برای گفتن دارد که میگوید.»
کلودیا وویت در اشپیگل نوشت: «نوشتههای خیالی پرادو، یک کتاب دوم است که در این رمان جا داده شده. آدم در مقام خواننده، در سه سطح در حرکت است و هیجانزده گریگوریوس را دنبال میکند که در حال کنار هم گذاشتن پازل زندگی عجیب پرادو با کمک تعریفهای افراد دیگر است. در عین حال خواننده با افکار خود پرادو هم آشنا میشود. بعد تغییر محتاطانۀ گریگوریوس، از یک معلم مسئول به یک فرد کنجکاو را تجربه میکند. داستانهایی که دیگران در بارۀ یک نفر تعریف میکنند و ماجراهایی که از زندگی خود میگویند. پرادو در کتابش نوشته است: ‹کدام یک به واقعیت نزدیکتر است؟›
گریگوریوس پس از پنج هفتۀ زمستانی، از لیسبن به برن بازمیگردد. احتمالاً بیماری لاعلاجی دارد. از سرگیجۀ عجیبی رنج میبرد. به سختی زندگی قدیمی خود را بازمیشناسد، ولی در این جهان به سفر رفته و خوانندۀ این رمان فوقالعاده را هم همراه خود برده است.»
گونتر نیکل در مورد قطار شبانۀ لیسبن در نشریۀ ولت نوشت: «زمان مطالعه در رابطه با کتابهای مرسیه مبدل به چیزی بسیار ارزشمند میشود. یک زمان مطالعۀ غنی.»
از اواخر 2011 شرکت فیلمسازی سوئیسی اس. فیملز و شرکت آلمانی استودیو هامبورگ، ساختن فیلمی را از روی رمان قطار شبانۀ لیسبن آغاز کردهاند که کارگردانی آن را بیل آگوست برعهده دارد. فیلمبرداریها در برن و لیسبن هم در نیمۀ اول سال 2012 انجام خواهد شد. نقش گریگوریوس یا به عبارتی نقش اصلی این فیلم را جرمی آیرونز بازی میکند. این فیلم در 2013 بر پردۀ سینماها ظاهر شد.
«یک نویسندۀ با استعداد این رمان را نوشته است که در ضمن یک فیلسوف خارقالعاده هم هست. او با مهارت بسیار نمایش میدهد که چگونه میتوان یک ماجرای فلسفی پرمحتوا، بدون تمام این غرابتها را به زبان آلمانی با سادگی و جلال خود نوشت. مرسیه با رمان تازهاش، بالای دست خود بلند شده است. آدم تقریباً با نفس در سینه حبش شده این رمان را میخواند و به سختی میتواند آن را بر زمین بگذارد.»
گونتر نیکل، دی ولت
«راوی پاسکال مرسیه میداند که چگونه باید خود و ما را عمیقتر در ماجرا غرق کند. این کار بسیار عمدی و به تدریج کمتر انجام میشود. ما را با مهارت به بیوزنی میکشاند... آدم خیلی زود متوجه دام میشود و سعادتمند خود را زندانی آن میکند.»
یان شولتس – اویالا، در تاگساشپیگل